سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اشعار و داستانهای عاشقانه
  •   نامه به یک دوست قدیمی (قسمت اول)
  • نامه به یک دوست قدیمی

     

       ناتاشای عزیزم،

     

    نمی‌دانی چقدر دلم برای آن خاله‌زنک‌بازی‌ها‌ی نوجوانی‌مان تنگ شده! با تو نشستن و لغز این و آن را گفتن و پته‌ها را به آب‌دادن! کافی بود یک سوژه دست‌مان می‌افتاد، دیگر ول‌کن نبودیم؛ آن‌قدر می‌گفتیم که از چانه می‌افتادیم. از قضا همه یک‌جورهایی برای‌مان سوژه بودند؛ از شاگرد هیز بقالی محله بگیر تا دبیرکج و کوله‌ی احساساتی‌مان که تا دختر خوشگلی از کنارش رد می‌شد، یکی از آن شعرهای بند‌تنبانیش را بلند بلند می‌خواند. کاش هنوز هم همان روزها بود و سر هیچ و پوچ، هرّ وکرمان هوا می‌رفت.

    راستش را بگویم آن روز که ترا با محسن توی بازارچه‌ی تجریش گرم خرید و بگو و بخند دیدم، اول یکه خوردم.

    از تو توقع نداشتم که نزدیک‌ترین و قدیمی‌ترین دوستم بودی و هستی. خودم را گوشه‌ای پنهان کردم تا چشم‌تان به من نیفتد. از دور دنبال‌تان کردم. وقتی بالاخره سوار ماشین شدید، میدان را دور زدید و رفتید، احساس دیگری داشتم. حالا باید گذشته از سرنوشت خودم، برای سرنوشت تو هم گریه می‌کردم. محسن هیچ‌وقت دلش را برای ابد جایی گرو نمی‌گذارد. روزی را می‌دیدم که هر دو نفرتان باز به من پناه می‌آورید. محسن به دلایل همیشگی و با چرب‌زبانی و تو، توئی که همیشه بزرگ‌ترین اضطرابت در زندگی تنهایی بوده، در اوج شکست و تنهایی و بی‌زبانی!

    ته دلم یک‌جورهایی خوشحال بودم که این‌بار با تو روی هم ریخته. این‌جوری اقلاً می‌توانستم مطمئن باشم که مرض به خانه‌ام نمی‌آورد. با این همه، از تو به هزار بهانه فاصله گرفتم. آخر زنم و تو به هر حال مَردم را از من گرفته بودی!

    نمی‌دانم امشب چه معجزه‌ای اتفاق افتاد که دلم یک‌دفعه برایت تنگ شد، شاید هم نه برای تو و بیش‌تر برای سوژه‌ای به اسم ناتاشا که حالا می‌توانستم پته‌اش را برایت روی آب بریزم و با هم آن‌قدر ُلغُزش را بگوییم که از چانه بیفتیم.

    به‌تو زنگ زدم. جواب ندادی. شماره‌ات را که دوباره گرفتم، رفت روی پیغام‌گیر. فهمیدم خانه‌ای و منتظر شنیدن حرفم. می‌دانستم کافی است حرفی بزنم تا گوشی را برداری و به روزگار قدیم برگردیم. اما قطع کردم. پیغام‌گیر نه جای گله‌گزاری است و نه به درد آشتی می‌خورد.

    می‌دانستم در خانه‌ای و تنها! اگر پیشت بود، مجبورت می‌کرد گوشی را برداری تا «نبضم» دستش بیاید. آخر همین امشب برای همیشه از زندگی‌ام بیرونش کرده‌ام. برای همیشه که البته فقط حرف است: پول ته جیبش که تمام شد، دوباره دُمش را می‌گذارد لای پایش و برمی‌گردد. نه، ناتاشای عزیزتر از جانم، پیش تو نیست، پیش آن شیربرنج وارفته است که چشم دیدنش را نداشتی و نداری!

    خطر را یک‌جورهایی حس کرده بودی. یادت هست گفتی هر کی جز این دخترکِ شیربرنج وارفته؟ هرچه می‌گفتم امتحانش را جلو دوربین بهتر از بقیه پس داده به خرجت نمی‌رفت. گفتی: «تو که داری این‌همه خرج می‌کنی، یه هنرپیشه‌ی حرفه‌ای بردار.» گفتم: «انتخاب بازیگرا با کارگردانه، یعنی محسن.» ‌گفتی: «قیچی آخرو تهیه‌کننده می‌زنه.»

    کاری‌اش نمی‌شد کرد. محسن دائم می‌گفت: «چه کشف معرکه‌ای! دخترک انگار هنرپیشه به‌دنیا اومده!»

    راستی دلیل پافشاری‌ات در مخالفت چه بود؟ نکند همان موقع با هم ریخته بودید روی هم؟

    اما فکر نکن اگر حرفت را گوش می‌کردم برایت چیزی عوض می‌شد این شیربرنج وارفته نبود، شیربرنج وارفته‌ی دیگری جایش را می‌گرفت یا چه می‌دانم، یک سیاه برزنگی دیگر. محسن از اول زندگی‌اش فقط دنبال دو چیز بوده؛ اول، پول و بعد، دخترهای نوتر. اولی را چون از عهده‌اش برنمی‌آمد به من سپرده بود. دومی را خودش همیشه یک کاری می‌کرد.

    فیلم‌نامه که هنوز یادت است؟ حتماً به تو نگفته که صحنه به صحنه‌ا‌ش را عوض کرده. کجای فیلم‌نامه نوشته که شیربرنج وارفته، با یک پیراهن تن‌نما، جلو آینه‌ی قدی حمام می‌ایستد و با حسرت می‌گوید: «یادت رفته که خوش‌ترین لحظات‌مان جلوِ آینه می‌گذشت، وقتی در آن، با هم یکی می‌شدیم؟»

    توی دکوپاژ هم چنین صحنه‌ای نبود. همین امروز صبح قضیه را فهمیدم. دیدم شیربرنج وارفته را کشیده کنار و دارد مونولوگش را تمرین می‌کند. نوشته را از دست دخترک گرفتم، خواندم و گفتم : «اینو کی اضافه کردی؟»

    – دیشب.

    – حتماً باید باشه؟

    – برای همین نوشتمش.

    – می‌خوای پورنو بسازی!

    – پورنو چیه؟ فیلم من فقط گرایش به اروتیزم داره و این تک‌پلان شاه‌صحنه‌شه!

    – خیال می‌کنی می‌ذارن اکران بگیره؟ حتا ممکنه با این اوضاع سانسور، برامون گرفتاری‌ام پیش بیاد.

    – به ریسکش می‌ارزه. فوقش این‌جا اکران نگرفت، می‌برمش اون‌ور.

    – اون‌ور؟ اون‌ور تحویلت می‌گرفتن که برنگشته بودیم این‌جا!

    – خیر خانوم، توخواستی برگردیم که مثلاً بهاره توی فرهنگ خودش بزرگ بشه.



  • نویسنده: پوریا(شنبه 89/5/2 ساعت 1:21 عصر)

  • نظرات دیگران ( )


  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • زندگی نامه یک دریافت کننده عضو
    برگِ دوم-پارههایی از رمان «دفتر خاطرات ثریا میم»
    برگِ اول-پارههایی از رمان «دفتر خاطرات ثریا میم» قسمت آخر
    پارههایی از رمان «دفتر خاطرات ثریا میم» قسمت اول
    داستان مسافر اتاق شماره 17
    داستان دونیمه(قسمت دوم)
    داستان دو نیمه(قسمت اول)
    داستان کلید
    یادی وحکاینی (قسمت دوم وآخر)
    یادی و حکایتی(قسمت اول)
    قسمت دوم داستان نیمه دوم
    داستان دونیمه(قسمت اول)
    نامه شهید عباس دوران به همسرش
    دانلود کتاب غروب جلال از سیمین دانشور
    دانلود کتاب مرگ در ونیز
    [همه عناوین(59)][عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 23220178
    بازدید امروز : 117
    بازدید دیروز : 37
  •   پیوندهای روزانه
  • n-4..swf - 38.5 Kb
    شعر و داستانهای عاشقانه [401]
    سیاسی ،اجتماعی [160]
    دانلود نرم افزار موبایل و غیره به صورت رایگان [218]
    [آرشیو(3)]


  •   فهرست موضوعی یادداشت ها

  • داستان[16] . داستان[2] . اتاق شماره 17,داستان,داستان عاشقانه,داستان اجتماعی,داستان زیبا . اهدای عضو.خاطرات یک دریافت کننده.اهدای عضو . خاطرات یه دریافت کننده عضو.اهدا کننده،دریافت کننده.خاطرات اهدا ک . خاطرات،دریافت کننده عضو.اهدا کننده.اهدای عضو.داستان اهدای عضو.خا . داستان ثریا میم,داستان ثریا م . داستان رنجیر عشق،عشق،داستان عاشقانه،داستان اجتماعی،داستان،داستان . داستان عاشقانه،داستان،داستان های اجتماعی،داستان های پندآموز . داستان غم انگیز،داستان،داستان یک دختر،داستان های غم انگیز . داستان لاستیک،داستان پنداموز،داستان زیبا،داستان عاشقانه . داستان,ثریا میم,داستان ثریا م,داستان ثریا . داستان,داستان عاشقانه,داستان اجتماعی,رمان . داستان,شعر,داستان اجتماعی,رمان,داستان های جالب, . داستان,مقاومت,عکس،کلید,پول,کارت اسکایپ,کارت ویزا,شارژ کش یو,پول، . داستان.گوره خر.کوره خر.داستان گوره خرها،خر ها،پوره،گوره،کوره خره . داستان،داستان عاشقانه،داستان اجتماعی . داستان،داستان کوتاه،داستان های قشنگ،داستان های آموزنده،داستان ها . داستان،داستان های عاشقانه،داستان های اجتماعی . داستان،نامه . دانلود کتاب سووشون،سووشون،سیممین دانشور . دو نیمه،نیمه،داستان دو نیمه،داستان،رمان . شهید عباس دوران،نامه به همسرم،نامه شهید عباس دوران . غروب های غریب.دانلود کتاب عاشقانه،کتاب غروب های غریب . مار،ماردرگلو،داستان،رمان،ماربازی،باری با مار،گلو،ماردر گلو،داستا . مرگ در ونیز،دانلود کتاب توماس مان،مرگ در ونیز،دانلود رایگان کتاب . نهایت عشق،داستان عاشقانه،داستان پندآموز،داستان عاشقانه . کتاب غروب جلال از سیمین دانشور،سیمین دانشور،دانلود کتاب غروب جلا .
  •   مطالب بایگانی شده

  • آرشیو داستان ها

  •   درباره من

  • اشعار و داستانهای عاشقانه
    پوریا

  •   لوگوی وبلاگ من

  • اشعار و داستانهای عاشقانه

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  


  •  لینک دوستان من

  • PARANDEYE 3 PA
    سفیر دوستی
    .: شهر عشق :.
    شعر و داستانهای عاشقانه
    آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
    مذهب عشق
    دهاتی
    دکتر علی حاجی ستوده
    برای سلامتی مهدی صلوات
    حاج آقا مسئلةٌ

    جوکستان ، اس ام اس ، جوک ، لطیفه ، طنز ،jok+sms

    ترانه سرا
    مرجع بازی های آنلاین
    جوک،عکس،SMS
    Free Links

  •  لوگوی دوستان من





































  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی