• وبلاگ : اشعار و داستانهاي عاشقانه
  • يادداشت : عشق نفرين شده
  • نظرات : 40 خصوصي ، 46 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بيتا 

    فكر مي كني خيلي دراماتيك و غم انگيز بود؟

    اگه جاي من بودي حتما خودتو بقيه رو بدبخت كرده بودي...

    اگه جاي من بودي دختري كه هيچي كم نداشت و يه تهرون واسه ش سرو دست ميشكوندن...ولي اون عاشق رامين شد و واسه ش همه كاري كرد...وقتي درمونده بود و ژدر و مادرش و همه تنهاش گذاشته بودن اين من بودم كه بخاطر مشكل اون خوابم نمي برد...اين من بودم كه هميشه دوسش داشتم و كمكش مي كردم...و بعد 3 سال لاو تركوندن يه دفه بياد بهت بگه از فلان اخلاقت ديگه خسته شدم...بيتا ديگه كاسه صبرم لبريز شده از دست تو...تا كي اين اخلاقاي تورو و اين بچه بازياتو تحمل كنم...بيتا من مامانت نيستم...بابات نيستم...خسته م كردي...بيتا ما به درد هم نمي خوريم...تموم...و ديگه باهات كات كنه و يكي از دوستاتم از زير زبونش بكشه كه بگه بيتا برراي من مرده بيتا با غرور و خودخواهيش منو از خودش متنفر كرد...آخه يه كي به من بگه اين رسمشه؟ يه كي بگه چه طوري يه آدم ميتونه اينقدر سنگدل باشه؟...اگه اين دنياس ژس جهنمش ديگه چي ميخواد باشه...