سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اشعار و داستانهای عاشقانه
  •   داستان(معلم زشت،ولی زیبا-قسمت اول)
  • معلم زشت،ولی زیبا

     دوشیزه خانم، قد‌بلند و لاغر بود. حتی من هم می‌توانستم ببینم که لباس‌ها به‌خوبی به تنش نمی‌آیند. صورتش باریک بود و حتی در زمستان هم سایه‌ای داشت که گویی در آفتاب‌ برنزه شده است. به دلیل این رنگ و بینی  بزرگ و کمی کج، دیگران او را زن سرخپوست می‌نامیدند. ناراحت می‌شدم که این نام را روی او گذاشته بودند، زیرا من او را مأیوسانه و ناامیدانه دوست می‌داشتم. وقتی زنگ تفریح تمام می‌شد و دیگران فریاد می‌زدند: «توجه، سرخپوست می‌آید.» وحشت می‌کردم. وارد کلاس می‌شد و من سعی می‌کردم نگاه او را به خود جلب کنم. اما مرا نمی‌دید و درس آغاز می‌شد.

    می‌نشستم، به چشم‌های درشت و تیره‌اش نگاه می‌کردم و می‌اندیشیدم: اگر به قدر کافی هیکلی بودم، تمام کسانی را که به او توهین می‌کردند، کتک می‌زدم! یک بار کنار من ایستاد و به دفترم نگاه کرد. دستش را روی شان? من قرار داد و گفت:

    «باید بیشتر به تکالیف خودت دقت کنی. فقط در این صفحه سه غلط داری.» نتوانستم جواب بدهم. فقط دست او را روی شانه‌ام حس می‌کردم و آن فشار ناچیز، مرا به وحشت انداخت. ولی او متوجه نشد که چه مأیوسانه دوستش می‌دارم. چند کلم? دیگر صحبت کرد که نشان از بی‌تفاوتی بود و باز هم به جلوی کلاس رفت. در زنگ تفریح، بغل‌دستی من گفت:‌ «او شانه‌ات را فشار داد. درد گرفت؟»
    هراسان فریاد زدم: «راحتم بگذار!» با مکر به من نگریست و گفت: «او یک بزغال? کج پا است و من اجازه نمی‌دهم به من دست بزند

    می‌خواستم در جوابش چیزی بگویم، اما نتوانستم. او گفت: «خودم دیدم که وقتی به تو دست زد، سرخ شدی

    به‌سختی توانستم بپرسم: «چرا از او خوشتان نمی‌آید؟
    »
    گفت: «خوب، او خیلی بدقیافه است. به‌علاوه هرگز حتی یک شوخی هم نمی‌کند

    در یکی از همین روزها در یک روزنام? مصور، داستان عجیبی خواندم. داستان یک نقاش بود که دختر جوانی نزد او رفت و از او ‌خواست، اجازه دهد که مدل نقاشی‌اش بشود. نقاش به او ‌نگریست، خندید و گفت: «من جادوگر نمی‌کشم. اگر به زشتی هم جایزه می‌دادند، شما حتماً برنده می‌شدید، اما من فقط مدل‌های زیبا را می‌کشمدختر بدون اینکه کلمه‌ای جواب دهد، لباس‌هایش را درآورد و لخت مقابل او ایستاد. نقاش شگفت‌زده شد. هرگز اندامی به آن زیبایی ندیده بود. بلافاصله شروع به نقاشی کرد. هیچ چیز جز اندام او را نمی‌کشید که خطوطش او را به حالت خلسه‌ای وحشیانه می‌انداختند. در نهایت هم دیوانه شد
    .



  • نویسنده: پوریا(شنبه 89/5/2 ساعت 1:25 عصر)

  • نظرات دیگران ( )


  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • زندگی نامه یک دریافت کننده عضو
    برگِ دوم-پارههایی از رمان «دفتر خاطرات ثریا میم»
    برگِ اول-پارههایی از رمان «دفتر خاطرات ثریا میم» قسمت آخر
    پارههایی از رمان «دفتر خاطرات ثریا میم» قسمت اول
    داستان مسافر اتاق شماره 17
    داستان دونیمه(قسمت دوم)
    داستان دو نیمه(قسمت اول)
    داستان کلید
    یادی وحکاینی (قسمت دوم وآخر)
    یادی و حکایتی(قسمت اول)
    قسمت دوم داستان نیمه دوم
    داستان دونیمه(قسمت اول)
    نامه شهید عباس دوران به همسرش
    دانلود کتاب غروب جلال از سیمین دانشور
    دانلود کتاب مرگ در ونیز
    [همه عناوین(59)][عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 23223323
    بازدید امروز : 114
    بازدید دیروز : 352
  •   پیوندهای روزانه
  • n-4..swf - 38.5 Kb
    شعر و داستانهای عاشقانه [401]
    سیاسی ،اجتماعی [160]
    دانلود نرم افزار موبایل و غیره به صورت رایگان [218]
    [آرشیو(3)]


  •   فهرست موضوعی یادداشت ها

  • داستان[16] . داستان[2] . اتاق شماره 17,داستان,داستان عاشقانه,داستان اجتماعی,داستان زیبا . اهدای عضو.خاطرات یک دریافت کننده.اهدای عضو . خاطرات یه دریافت کننده عضو.اهدا کننده،دریافت کننده.خاطرات اهدا ک . خاطرات،دریافت کننده عضو.اهدا کننده.اهدای عضو.داستان اهدای عضو.خا . داستان ثریا میم,داستان ثریا م . داستان رنجیر عشق،عشق،داستان عاشقانه،داستان اجتماعی،داستان،داستان . داستان عاشقانه،داستان،داستان های اجتماعی،داستان های پندآموز . داستان غم انگیز،داستان،داستان یک دختر،داستان های غم انگیز . داستان لاستیک،داستان پنداموز،داستان زیبا،داستان عاشقانه . داستان,ثریا میم,داستان ثریا م,داستان ثریا . داستان,داستان عاشقانه,داستان اجتماعی,رمان . داستان,شعر,داستان اجتماعی,رمان,داستان های جالب, . داستان,مقاومت,عکس،کلید,پول,کارت اسکایپ,کارت ویزا,شارژ کش یو,پول، . داستان.گوره خر.کوره خر.داستان گوره خرها،خر ها،پوره،گوره،کوره خره . داستان،داستان عاشقانه،داستان اجتماعی . داستان،داستان کوتاه،داستان های قشنگ،داستان های آموزنده،داستان ها . داستان،داستان های عاشقانه،داستان های اجتماعی . داستان،نامه . دانلود کتاب سووشون،سووشون،سیممین دانشور . دو نیمه،نیمه،داستان دو نیمه،داستان،رمان . شهید عباس دوران،نامه به همسرم،نامه شهید عباس دوران . غروب های غریب.دانلود کتاب عاشقانه،کتاب غروب های غریب . مار،ماردرگلو،داستان،رمان،ماربازی،باری با مار،گلو،ماردر گلو،داستا . مرگ در ونیز،دانلود کتاب توماس مان،مرگ در ونیز،دانلود رایگان کتاب . نهایت عشق،داستان عاشقانه،داستان پندآموز،داستان عاشقانه . کتاب غروب جلال از سیمین دانشور،سیمین دانشور،دانلود کتاب غروب جلا .
  •   مطالب بایگانی شده

  • آرشیو داستان ها

  •   درباره من

  • اشعار و داستانهای عاشقانه
    پوریا

  •   لوگوی وبلاگ من

  • اشعار و داستانهای عاشقانه

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  


  •  لینک دوستان من

  • PARANDEYE 3 PA
    سفیر دوستی
    .: شهر عشق :.
    شعر و داستانهای عاشقانه
    آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
    مذهب عشق
    دهاتی
    دکتر علی حاجی ستوده
    برای سلامتی مهدی صلوات
    حاج آقا مسئلةٌ

    جوکستان ، اس ام اس ، جوک ، لطیفه ، طنز ،jok+sms

    ترانه سرا
    مرجع بازی های آنلاین
    جوک،عکس،SMS
    Free Links

  •  لوگوی دوستان من





































  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی